Copyright © 1995, 2005, 2018 by Biblica, Inc.®
آیات نمونه
در آغاز، هنگامی كه خدا آسمانها و زمين را آفريد، زمين، خالی و بیشكل بود، و روح خدا روی تودههای تاريکِ بخار حركت میكرد. خداوند شبان من است؛ محتاج به هيچ چيز نخواهم بود. در مرتعهای سبز مرا میخواباند، به سوی آبهای آرام هدايتم میكند. خواست و ارادهٔ من، سعادتمندی شماست و نه بدبختیتان، و كسی بهجز من از آن آگاه نيست. من میخواهم به شما اميد و آيندهٔ خوبی ببخشم. زيرا خدا به قدری مردم جهان را دوست دارد كه يگانه فرزند خود را فرستاده است، تا هر كه به او ايمان آورد، هلاک نشود بلكه زندگی جاويد بيابد. هر چه خدا از من بخواهد، با كمک مسيح میتوانم انجام دهم، زيرا مسيح قدرت انجام آن را به من میبخشد. هفت هفته پس از مرگ و زنده شدن مسيح، روز «پنتیکاست» فرا رسيد. به اين روز، «عيد پنجاهم» میگفتند، يعنی پنجاه روز بعد از عيد پِسَح. در اين روز يهوديان نوبر غلهٔ خود را به خانهٔ خدا میآوردند. آن روز، وقتی ايمانداران دور هم جمع شده بودند، ناگهان صدايی شبيه صدای وزش باد از آسمان آمد و خانهای را كه در آن جمع بودند، پر كرد.