اورشليم میگويد: «خداوند خوشی عظيمی به من داده و مرا شاد ساخته است! او لباس نجات و ردای عدالت را به من پوشانده است! من مانند دامادی هستم كه بر سرش تاج نهادهاند و همچون عروسی هستم كه با زيورآلات، خود را آراسته است.»
خداوند چنين پاسخ میدهد: «آيا يک مادر جگر گوشهٔ خود را فراموش میكند؟ يا بر پسر خود رحم نمیكند؟ حتی اگر مادری طفلش را فراموش كند، من شما را فراموش نخواهم كرد! ای اورشليم، من نام تو را بر كف دستم نوشتهام و ديوارهايت هميشه در نظر من است.»