هفت هفته پس از مرگ و زنده شدن مسيح، روز «پنتیکاست» فرا رسيد. به اين روز، «عيد پنجاهم» میگفتند، يعنی پنجاه روز بعد از عيد پِسَح. در اين روز يهوديان نوبر غلهٔ خود را به خانهٔ خدا میآوردند. آن روز، وقتی ايمانداران دور هم جمع شده بودند، ناگهان صدايی شبيه صدای وزش باد از آسمان آمد و خانهای را كه در آن جمع بودند، پر كرد. خداوند چنين پاسخ میدهد: «آيا يک مادر جگر گوشهٔ خود را فراموش میكند؟ يا بر پسر خود رحم نمیكند؟ حتی اگر مادری طفلش را فراموش كند، من شما را فراموش نخواهم كرد! ای اورشليم، من نام تو را بر كف دستم نوشتهام و ديوارهايت هميشه در نظر من است.»آیه بعدی!همراه با تصویر