هفت هفته پس از مرگ و زنده شدن مسيح، روز «پنتیکاست» فرا رسيد. به اين روز، «عيد پنجاهم» میگفتند، يعنی پنجاه روز بعد از عيد پِسَح. در اين روز يهوديان نوبر غلهٔ خود را به خانهٔ خدا میآوردند. آن روز، وقتی ايمانداران دور هم جمع شده بودند، ناگهان صدايی شبيه صدای وزش باد از آسمان آمد و خانهای را كه در آن جمع بودند، پر كرد. حتی اگر از درهٔ تاريک مرگ نيز عبور كنم، نخواهم ترسيد، زيرا تو، ای شبان من، با من هستی! عصا و چوبدستی تو به من قوت قلب میبخشد.آیه بعدی!همراه با تصویر