چقدر بايد خدا را شكر كنيم، خدايی كه پدر خداوند ما عيسی مسيح است، خدايی كه سرچشمهٔ لطف و مهربانی است و در زحمات، ما را تسلی و قوت قلب میبخشد. بلی، او ما را تسلی میدهد تا ما نيز همين تسلی را به كسانی دهيم كه در زحمتند و به همدردی و تشويق ما نياز دارند.
دوستان عزيز، حال كه خدا چنين وعدههايی به ما ارزانی داشته است، بياييد ما نيز از تمام گناهانی كه جسم و روحمان را آلوده میكند دست بكشيم و خود را پاک ساخته، با خداترسی زندگی كنيم و خود را تماماً به خدا تقديم نماييم.
پس، از داشتن آن «خار» خوشحالم؛ از اهانتها، سختیها، جفاها و مشكلات نيز شادم؛ چون میدانم كه همهٔ اينها باعث جلال مسيح میشود. زيرا وقتی ضعيفم، آنگاه توانا هستم؛ هر چه كمتر داشته باشم، بيشتر به خدا متكی خواهم بود.
اما خدا قادر است هر نعمتی را بيش از نيازتان به شما عطا فرمايد، تا نه فقط احتياجات خودتان برآورده شود، بلكه از مازاد آن بتوانيد برای خدمات نيكوكارانه و كمک به ديگران استفاده كنيد.
مقدار كمک مهم نيست، بلكه علاقه و توجه شما به اين امر برای خدا اهميت دارد. در ضمن، او انتظار ندارد كه شما بيش از توانايی خود هديه بدهيد، بلكه تا آن حد كه میتوانيد.
بلی، خدا به فراوانی به شما عطا خواهد كرد تا شما نيز با سخاوت به ديگران كمک كنيد. و آنگاه كه هدايای شما را به آنانی كه نيازمندند برسانيم، به خاطر نيكوكاری شما، خدا را سپاس خواهند گفت.
اما خدا كه برای كشاورز بذر آماده میكند تا بكارد و درو كند و بخورد، به شما نيز بذر فراوان عطا خواهد كرد تا بكاريد، و محصولتان را فزونی خواهد داد تا بتوانيد از آن هر چه بيشتر برای كمک به ديگران استفاده كنيد.
اگر عطای نبوت داشته باشم، و از رويدادهای آينده آگاه باشم و همه چيز را دربارهٔ هر چيز و هر کس بدانم، اما انسانها را دوست نداشته باشم، چه فايدهای به ايشان خواهم رساند؟ يا اگر چنان ايمانی داشته باشم كه به فرمان من کوهها جابهجا گردند، اما انسانها را دوست نداشته باشم، باز هيچ ارزشی نخواهم داشت.