پس چون بوسيلهٔ ايمان به عيسی مسيح در نظر خدا پاک و بیگناه محسوب شدهايم، از رابطهٔ مسالمتآميزی با خدا بهرهمند هستيم. اين رابطه زمانی ايجاد شد كه خداوند ما عيسی مسيح جانش را روی صليب در راه ما فدا كرد.
اما نه تنها از اين بابت شاديم، بلكه وقتی با مشكلات زندگی و سختیهای روزگار نيز روبرو میشويم، باز خوشحال هستيم زيرا میدانيم اين سختیها به خير و صلاح ما هستند چون به ما میآموزند كه صبر و تحمل داشته باشيم. صبر و تحمل نيز باعث رشد و استحكام شخصيت ما میشود و به ما ياری میكند تا ايمانمان به خدا روزبهروز قویتر گردد. چنين ايمانی سرانجام اميد ما را نيز نيرومند و پايدار میسازد.
تا بتوانيم در برابر هر مشكلی بايستيم و اطمينان داشته باشيم كه هر پيش آمدی به خير و صلاح ماست، زيرا میدانيم كه خدا چقدر نسبت به ما مهربان است. ما اين محبت گرم او را در سراسر وجود خود احساس میكنيم، زيرا او روحالقدس را به ما عطا فرموده تا دلهای ما را از عشق و محبتش لبريز سازد.
حتی اگر ما انسانهايی خوب و پرهيزگار میبوديم، كمتر كسی ممكن بود حاضر شود جانش را در راه ما فدا كند، هر چند ممكن است كسی پيدا شود كه بخواهد در راه يک انسان خوب و نجيب جانش را فدا كند. اما ببينيد خدا چقدر ما را دوست داشت كه با وجود اينكه گناهكار بوديم، مسيح را فرستاد تا در راه ما فدا شود.
هنگامی كه دشمنان خدا بوديم، او بوسيلهٔ مرگ فرزندش ما را با خود آشتی داد؛ پس اكنون كه دوستان خدا شدهايم و عيسی مسيح هم در قلب ما زندگی میكند، چه بركات عالی و پرشكوهی به ما عطا خواهد كرد.
قبلاً گناه بر انسان حكومت میكرد و باعث مرگ میشد، اما اكنون لطف و مهربانی خدا حكومت میكند تا نه تنها ما را در نظر او شايسته سازد، بلكه بوسيلهٔ خداوند ما عيسی مسيح، ما را به زندگی جاويد برساند.