پس، بياييد از الفبای مسيحيت بگذريم و به درسهای عمیقتر روحانی بپردازيم، و مانند مسيحيان باتجربه، در فهم و درک امور روحانی به سوی كمال پيش برويم. تصور نمیكنم كه ديگر لازم باشد مانند سابق شما را به اجتناب از اعمالی كه منتهی به مرگ میشوند، و يا به ايمان به خدا ترغيب كنيم. ديگر نيازی نيست بيش از اين دربارهٔ غسل تعميد، نحوهٔ دريافت عطايای روحانی، زندگی پس از مرگ و مجازات ابدی، شما را تعليم دهيم.
وقتی او بيايد دنيا را متوجهٔ اين سه نكته خواهد كرد: نخست آنكه مردم همه گناهكار و محكومند، چون به من ايمان ندارند. دوم آنكه پدر خوب و مهربان من خدا، حاضر است مردم را ببخشد، چون من به نزد او میروم و ديگر مرا نخواهيد ديد و برای ايشان شفاعت میكنم. سوم آنكه نجات برای همه مهيا شده، نجات از غضب و كيفر خدا، چون فرمانروای اين دنيا يعنی شيطان محكوم شده است.
هفت هفته پس از مرگ و زنده شدن مسيح، روز «پنتیکاست» فرا رسيد. به اين روز، «عيد پنجاهم» میگفتند، يعنی پنجاه روز بعد از عيد پِسَح. در اين روز يهوديان نوبر غلهٔ خود را به خانهٔ خدا میآوردند. آن روز، وقتی ايمانداران دور هم جمع شده بودند، ناگهان صدايی شبيه صدای وزش باد از آسمان آمد و خانهای را كه در آن جمع بودند، پر كرد.