عيسی فرمود: «آن كسی كه مردگان را زنده میكند و به ايشان زندگی میبخشد، من هستم. هر كه به من ايمان داشته باشد، اگر حتی مانند ديگران بميرد، بار ديگر زنده خواهد شد. و چون به من ايمان دارد، زندگی جاويد يافته، هرگز هلاک نخواهد شد. مارتا! آيا به اين گفتهء من ايمان داری؟»
من هديهای نزد شما میگذارم و میروم. اين هديه، آرامش فكر و دل است. آرامشی كه من به شما میدهم، مانند آرامشهای دنيا بیدوام و زودگذر نيست. پس آسودهخاطر باشيد! نترسيد!
عيسی جواب داد: «من خود را فقط به كسانی نشان میدهم كه مرا دوست میدارند و هر چه میگويم اطاعت میكنند. پدرم خدا نيز ايشان را دوست دارد و ما نزد ايشان آمده، با ايشان زندگی خواهيم كرد.»
من به ايشان زندگی جاويد میبخشم تا هرگز هلاک نشوند. هيچكس نيز نمیتواند ايشان را از دست من بگيرد. چون پدرم ايشان را به من داده است و او از همه قويتر است؛ هيچ انسانی نمیتواند ايشان را از پدرم بگيرد. من و پدرم خدا يک هستيم.
بنگريد! او سوار بر ابرها میآيد. هر چشمی او را خواهد ديد؛ حتی آنانی كه به پهلوی او نيزه زدند، او را خواهند ديد؛ و تمام قومهای جهان از شدت وحشت و اندوه خواهند گريست. بلی، آمين! بگذار چنين باشد.