سپس اضافه كرد: «برويد، كمی در مورد اين آيهٔ كتاب آسمانی فكر كنيد كه میفرمايد: ”من از شما هديه و قربانی نمیخواهم، بلكه دلسوزی و ترحم میخواهم.“ رسالت من در اين دنيا اين است كه گناهكاران را به سوی خدا بازگردانم، نه آنانی را كه گمان میكنند عادل و مقدسند!»
اما خدا كه لطف و رحمتش بيش از حد تصور ماست، ما را آنقدر دوست داشت كه به ما عمر دوباره داد؛ زيرا ما به سبب گناهانمان، روحاً مرده بوديم و میبايست تا به ابد دور از خدا به سر ببريم. اما وقتی خدا مسيح را پس از مرگ زنده كرد، به ما نيز عمر دوباره داد. پس ما صرفاً در اثر لطف و فيض خدا نجات پيدا كردهايم.
با اين حال، خداوند هنوز منتظر است تا به سوی او بازگشت نماييد. او میخواهد بر شما رحم كند، چون خدای با انصافی است. خوشا به حال كسانی كه به او اعتماد میكنند.
ای ايمانداران عزيز، در مقابل اين لطف و رحمت خدا، التماس میكنم كه بدنهای خود را مانند قربانی زنده و مقدس به او تقديم كنيد، زيرا اين است قربانی كه مورد پسند اوست. شايسته است او را اينچنين عبادت و خدمت كنيد.
اما اگر نجات ما از راه اجرای شريعت و احكام خدا به دست نمیآيد، بلكه خدا آن را به خاطر فيض و لطف خود به ما عطا میكند، آيا اين بدان معناست كه میتوانيم باز هم گناه كنيم؟ هرگز!
اما او هر بار خواهش مرا رد كرد و فرمود: «من با تو هستم و همين تو را كافی است، زيرا قدرت من در ضعف تو بهتر نمايان میشود!» پس حال با شادی به ضعفهای خود میبالم. شادم از اينكه زندگیام قدرت مسيح را نمايان میسازد، و نه توانايیها و استعدادهای خودم را.
در اين هنگام پطرس پيش آمد و پرسيد: «استاد، برادری را كه به من بدی میكند، تا چند مرتبه بايد ببخشم؟ آيا هفت بار؟» عيسی جواب داد: «نه، هفتاد مرتبه هفت بار!»
و ما را نجات داد. او نه به خاطر خوبی و پاكی ما، بلكه فقط در اثر رحمت و دلسوزی كه نسبت به ما داشت، ما را از گناهانمان شست و طاهر ساخت و بوسيلهٔ روحالقدس، به ما تولدی تازه و حياتی نو بخشيد.