او از تمام كارهای من آگاه است و اگر مرا در بوتهٔ آزمايش بگذارد مثل طلای خالص، پاک بيرون میآيم. من وفادارانه از خدا پيروی كردهام و از راه او منحرف نشدهام.
آنگاه ايوب برخاسته، از شدت غم لباس خود را پاره كرد. سپس موی سر خود را تراشيد و در حضور خدا به خاک افتاده، گفت: «از شكم مادر برهنه به دنيا آمدم و برهنه هم از اين دنيا خواهم رفت. خداوند داد و خداوند گرفت. نام خداوند متبارک باد.»
آنگاه، پس از آنكه ايوب برای دوستان خود دعا كرد، خداوند ثروت و خوشبختی از دست رفتهاش را به او بازگردانيد. در واقع، خداوند دو برابر آنچه را كه ايوب قبلاً داشت به او بخشيد.