بنابراين، چون به عيسی مسيح تعلق داريم، هيچ محكوميت و مجازاتی در انتظار ما نيست. زيرا قدرت حياتبخش روحالقدس كه به لطف مسيح به ما عطا شده، ما را از سلطهٔ گناه و مرگ آزاد كرده است.
آنانی كه عنان زندگی خود را به دست طبيعت كهنهشان میدهند، چيزی جز ارضای شهوات خود نمیجويند. اما آنانی كه تابع روح خدا هستند، اعمالی را بجا میآورند كه خدا را خشنود میسازد.
و اگر روح خدايی كه عيسی مسيح را پس از مرگ زنده كرد، در وجود شما باشد، همان خدا بدنهای فانی شما را نيز پس از مرگ بوسيلهٔ همين روح كه در وجود شماست، زنده خواهد كرد.
پس همچون بردهها، رفتارمان آميخته با ترس و لرز نباشد، بلكه مانند فرزندان خدا رفتار نماييم، فرزندانی كه به عضويت خانوادهٔ خدا پذيرفته شدهاند و خدا را پدر خود میخوانند.
به اين وسيله، يعنی بوسيلهٔ ايمان ما، روح خدا ما را در مشكلات زندگی و در دعاهايمان ياری میدهد، زيرا ما حتی نمیدانيم چگونه و برای چه بايد دعا كنيم. اما روح خدا با چنان احساس عميقی از جانب ما دعا میكند كه با كلمات قابل توصيف نيست.
بنابراين، چه اتفاقی ممكن است سبب شود كه مسيح ديگر ما را محبت نكند؟ زمانی كه ناراحتی و مصيبتی پيش میآيد، و يا سختی و جفايی روی میدهد، آيا علت آن اينست كه مسيح ديگر ما را دوست ندارد؟ و يا زمانی كه در گرسنگی و تنگدستی هستيم و يا با خطر و مرگ روبرو میشويم، آيا اينها نشان دهندهٔ اينست كه خدا ما را ترک گفته است؟
زيرا من يقين میدانم كه هيچ چيز نمیتواند محبت مسيح را از ما باز دارد. نه مرگ، نه زندگی، نه فرشتگان و نه قدرتهای جهنم، هيچيک قدرت چنين كاری را ندارند. حوادث امروز و نگرانيهای فردا نيز قادر نيستند خللی در اين محبت وارد كنند. در اوج آسمان و در عمق اقيانوسها، هيچ موجودی نمیتواند ما را از محبت خدا كه در مرگ فداكارانهٔ خداوند ما عيسی مسيح آشكار شده، محروم سازد.