من مهمترين حقايق انجيل را همانطور كه ديگران به من رساندند، به شما اعلام كردم، يعنی اين حقايق را كه مسيح طبق نوشتههای كتاب آسمانی، جان خود را در راه آمرزش گناهان ما فدا كرد و مرد، در قبر گذاشته شد و روز سوم زنده گرديد و از قبر بيرون آمد، همانطور كه انبیا پيشگويی كرده بودند.
پس اگر بيايند و به شما بگويند كه مسيح در بيابان دوباره ظهور كرده، به سخنشان اهميت ندهيد؛ و اگر بگويند نزد ما مخفی شده، باور نكنيد. چون آمدن من يعنی مسيح، مانند برق آسمان خواهد بود كه در يک لحظه از شرق تا غرب را روشن میسازد.
پدر، میخواهم همهٔ آنانی كه به من ايمان میآورند، در آينده با من باشند تا از نزديک بزرگی و جلال مرا ببينند. تو به من جلال دادی، چون حتی پيش از آفرينش جهان مرا دوست میداشتی.
كسی كه به عيسی مسيح، فرزند خدا، ايمان نداشته باشد، امكان ندارد بتواند خدای پدر را بشناسد. اما كسی كه به فرزند خدا ايمان دارد، خدای پدر را نيز میشناسد.
من از آن كسان نيستم كه مرگ مسيح را رويدادی بیمعنی تلقی میكنند. زيرا اگر نجات از راه اجرای شريعت و دستورهای مذهبی حاصل میشد، ديگر ضرورتی نداشت كه مسيح جانش را برای ما فدا كند.
اكنون ديگر شما نسبت به خدا غريب و بيگانه نيستيد، بلكه همراه با مقدسين، اهل وطن الهی میباشيد و با ساير ايمانداران عضو خانوادهٔ خدا هستيد. شما به ساختمانی تعلق داريد كه زيربنای آن را رسولان و انبیا تشكيل میدهند و عيسی مسيح هم سنگ زاويهٔ آن است.
كسی هرگز خدا را نديده است؛ اما عيسی، فرزند يگانهٔ خدا، او را ديده است زيرا همواره همراه پدر خود، خدا میباشد. او هر آنچه را كه ما بايد دربارهٔ خدا بدانيم، به ما گفته است.
اما او هر بار خواهش مرا رد كرد و فرمود: «من با تو هستم و همين تو را كافی است، زيرا قدرت من در ضعف تو بهتر نمايان میشود!» پس حال با شادی به ضعفهای خود میبالم. شادم از اينكه زندگیام قدرت مسيح را نمايان میسازد، و نه توانايیها و استعدادهای خودم را.
ما يقين میدانيم كه خدا اين كار را برای ما به عمل خواهد آورد، زيرا او در انجام وعدههای خود امين و وفادار است. او همان خدايی است كه شما را دعوت نموده تا با فرزندش عيسی مسيح، خداوند ما، دوستی و اتحاد روحانی داشته باشيد.
عيسی فرمود: «به من دست نزن، چون هنوز نزد پدرم بالا نرفتهام. ولی برو و برادرانم را پيدا كن و به ايشان بگو كه من نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما بالا میروم.»
به اين يونانيان بگوييد كه اگر میخواهند شاگرد من شوند، بايد از من سرمشق بگيرند. چون خدمتگزاران من بايد هر جا میروم با من بيايند. اگر عيناً از من سرمشق بگيرند، پدرم خدا ايشان را سرافراز میگرداند.
آنگاه شاگردان و مردم را صدا زد و فرمود: «اگر كسی از شما بخواهد پيرو من باشد، بايد از آرزوها و آسايش خود چشم بپوشد و صليب خود را بر دوش گيرد و مرا دنبال كند.»
اما خشنود ساختن خدا بدون ايمان و توكل به او محال است. هر كه میخواهد به سوی خدا بيايد، بايد ايمان داشته باشد كه خدا هست و به آنانی كه با دلی پاک در جستجوی او هستند، پاداش میدهد.