اگر عطای نبوت داشته باشم، و از رويدادهای آينده آگاه باشم و همه چيز را دربارهٔ هر چيز و هر کس بدانم، اما انسانها را دوست نداشته باشم، چه فايدهای به ايشان خواهم رساند؟ يا اگر چنان ايمانی داشته باشم كه به فرمان من کوهها جابهجا گردند، اما انسانها را دوست نداشته باشم، باز هيچ ارزشی نخواهم داشت.
پس بهتر است از يكديگر ايراد نگيريد. در عوض بكوشيد رفتارتان به گونهای باشد كه برادر مسيحیتان آن را گناه به حساب نياورد، در غير اين صورت ممكن است ايمانش سست گردد.
بنابراين، چه اتفاقی ممكن است سبب شود كه مسيح ديگر ما را محبت نكند؟ زمانی كه ناراحتی و مصيبتی پيش میآيد، و يا سختی و جفايی روی میدهد، آيا علت آن اينست كه مسيح ديگر ما را دوست ندارد؟ و يا زمانی كه در گرسنگی و تنگدستی هستيم و يا با خطر و مرگ روبرو میشويم، آيا اينها نشان دهندهٔ اينست كه خدا ما را ترک گفته است؟
آيا تا به حال شنيدهايد كه كسی چراغی را روشن كند و بعد روی آن را بپوشاند تا نورش به ديگران نتابد؟ چراغ را بايد جايی گذاشت كه همه بتوانند از نورش استفاده كنند.
من از او میخواهم تا به سبب كرامت بیحد خود، باطن شما را با روح خود، نيرومند و توانا سازد. دعا میكنم كه مسيح از راه ايمانتان، كاملاً در دل شما جای گيرد. از خدا میخواهم آنقدر در محبت مسيح ريشه بدوانيد.
در واقع، اگر انسان با زبان خود نزد ديگران اقرار كند كه عيسی مسيح خداوند اوست و در قلب خود نيز ايمان داشته باشد كه خدا او را پس از مرگ زنده كرد، نجات خواهد يافت.
اگر عصبانی شديد، اجازه ندهيد گناهی از شما سر بزند. پيش از آنكه خورشيد غروب كند، خشم را از خود دور كنيد، زيرا اگر خشمگين بمانيد، به شيطان فرصت میدهيد كه شما را به گناه وا دارد.