آنگاه عيسی ايشان را با خود تا نزديكی «بيتعنيا» برد. در آنجا دستهای خود را به سوی آسمان بلند كرد و ايشان را بركت داد، و در همان حال از روی زمين جدا شد و به سوی آسمان بالا رفت.
اما من میگويم كه دشمنان خود را دوست بداريد، و هر كه شما را لعنت كند، برای او دعای بركت كنيد؛ به آنانی كه از شما نفرت دارند، نيكی كنيد، و برای آنانی كه به شما ناسزا میگويند و شما را آزار میدهند، دعای خير نماييد.
اين چند كلمه را نيز خطاب به همهٔ شما مینويسم: مانند اعضای يک خانواده، نسبت به يكديگر همدرد و مهربان و فروتن باشيد و يكديگر را از صميم قلب دوست بداريد.
دعا میكنم كه چشمان باطن شما روشن شود تا بتوانيد گوشهای از بركاتی را كه خدا برای آيندهٔ ما در نظر گرفته است ببينيد، و به اين حقيقت پی ببريد كه ارثی كه خدا برای مؤمنين تدارک ديده، چقدر پرشكوه و غنی است.
و ديدم كه خداوند برای هر كاری زمان مناسبی مقرر كرده است. همچنين، او در دل انسان اشتياق به درک ابديت را نهاده است، اما انسان قادر نيست كار خدا را از ابتدا تا انتها درک كند.
پس همچون بردهها، رفتارمان آميخته با ترس و لرز نباشد، بلكه مانند فرزندان خدا رفتار نماييم، فرزندانی كه به عضويت خانوادهٔ خدا پذيرفته شدهاند و خدا را پدر خود میخوانند.
اين قوانينی كه امروز به شما میدهم بايد دائم در فكرتان باشد. آنها را به فرزندان خود بياموزيد و هميشه دربارهٔ آنها صحبت كنيد خواه در خانه باشيد خواه در بيرون، خواه هنگام خواب باشد خواه اول صبح.