كسی هرگز خدا را نديده است؛ اما عيسی، فرزند يگانهٔ خدا، او را ديده است زيرا همواره همراه پدر خود، خدا میباشد. او هر آنچه را كه ما بايد دربارهٔ خدا بدانيم، به ما گفته است.
آنگاه شاگردان و مردم را صدا زد و فرمود: «اگر كسی از شما بخواهد پيرو من باشد، بايد از آرزوها و آسايش خود چشم بپوشد و صليب خود را بر دوش گيرد و مرا دنبال كند.»
واقعاً كه خداپسندانه زندگی كردن، كار آسانی نيست. اما به كمک مسيح اين امر امكانپذير است، زيرا او مانند يک انسان به دنيا آمد، و ثابت كرد كه روحی پاک و بیگناه دارد؛ فرشتگان او را خدمت كردند؛ و مژدهٔ آمدن او در ميان قومها اعلام شد؛ مردم همه جا به او ايمان آوردند؛ و او بار ديگر به جلال و شكوه خود در آسمان بازگشت.
آنگاه عيسی ايشان را با خود تا نزديكی «بيتعنيا» برد. در آنجا دستهای خود را به سوی آسمان بلند كرد و ايشان را بركت داد، و در همان حال از روی زمين جدا شد و به سوی آسمان بالا رفت.
او اكنون در آسمان بر عاليترين جايگاه افتخار در كنار خدا نشسته است و روحالقدس موعود را از پدر دريافت كرده و او را به پيروان خود عطا فرموده است، كه امروز شما نتيجهاش را میبينيد و میشنويد.
ما يقين میدانيم كه خدا اين كار را برای ما به عمل خواهد آورد، زيرا او در انجام وعدههای خود امين و وفادار است. او همان خدايی است كه شما را دعوت نموده تا با فرزندش عيسی مسيح، خداوند ما، دوستی و اتحاد روحانی داشته باشيد.
اكنون ديگر شما نسبت به خدا غريب و بيگانه نيستيد، بلكه همراه با مقدسين، اهل وطن الهی میباشيد و با ساير ايمانداران عضو خانوادهٔ خدا هستيد. شما به ساختمانی تعلق داريد كه زيربنای آن را رسولان و انبیا تشكيل میدهند و عيسی مسيح هم سنگ زاويهٔ آن است.
پس اجازه ندهيد كسی از شما ايراد بگيرد و بگويد كه چرا اين را میخوريد و يا آن را مینوشيد؛ يا چرا فلان عيد مذهبی يا ماه جديد را جشن نمیگيريد؛ و يا چرا در روز مقدس شنبه كار میكنيد. تمام اينها احكامی موقتی بودند كه با آمدن مسيح از اعتبار افتادند. آنها فقط سايهای از آن «واقعيت» بودند كه قرار بود بيايد، و آن واقعيت، خود مسيح است.
ولی فرشته به ايشان گفت: «نترسيد. مگر به دنبال عيسای ناصری نمیگرديد كه روی صليب كشته شد؟ او اينجا نيست. عيسی دوباره زنده شده است! نگاه كنيد، اين هم جايی كه جسدش را گذاشته بودند!»
و اين همان پيغامی است كه خداوند قرنها قبل به زبان نبی خود «اشعيا» فرموده بود: «بنگريد! دختری باكره آبستن خواهد شد و پسری به دنیا خواهد آورد، و او را عمانوئيل خواهند ناميد.» (عمانوئيل به زبان عبری به معنی «خدا با ما» است.)
عيسی به او گفت: «اگر میخواهی اين راه را به كمال برسانی، برو و هر چه داری بفروش و پولش را به فقرا بده تا گنج تو در آسمان باشد نه بر زمين! آنگاه بيا و مرا پيروی كن!»